چهرهای دیگر پشت نقاب خندان!
آمریکا
از هر راهی برای جاسوسی و نفوذ به ایران استفاده میکند، فرقی هم ندارد
این راه از طریق تربیت جاسوسان کارکشته باشد یا اغفال جوانان و دختران
ایرانی به بهانه گرفتن ویزای آمریکا.
تردیدی نیست که بخش اعظم آن چه که از سوی برخی دولتمردان تعبیر به «سازمان تحریم» شده ریشه در فتنه 88 دارد.
مستندات فراوانی نشان دهنده این است که نه تنها تحریم بلکه بسیاری دیگر از آسیبهایی که مردم ایران در سالهای گذشته تحمل کردهاند ناشی از خیانت بزرگ فتنهگران در سال 88 بوده؛ همان چیزی که به تعبیر رهبر معظم انقلاب برخی خواهان فراموش شدن آن هستند.
در این میان و پس از گذشت 6 سال همچنان لزوم شخصیتشناسی جریان فتنه و ضدانقلاب و آگاه سازی افکار عمومی از تقسیم کارها و پروژههای مشخصی که اصطلاحا تقسیم وظایف سازمانی میان جریان معارض انقلاب نامیده میشود، کاملا احساس میشود. این اتفاق میتواند چهره واقعی آن دسته از افرادی که نقاب صلح و دوستی با ایران بر صورت دارند را افشا نموده و بازیهای فرهنگی، اجتماعی و خصوصا اقتصادی آنان را که همگی چارچوب امنیتی داشته و تنها در پی پیادهسازی راهبردهای استراتژیک دستگاههای اطلاعاتی و امنیتی غرب علیه ایران است را افشا نماید.
چند لایهای بودن این راهبردها باعث شده تا در وهله اول، دوم و یا سوم نیز متوجه هیچ موضوع خاصی درباره اهداف و آسیبهایی که متوجه نظام جمهوری اسلامی است، نباشیم و حتی در ظاهر دشمن را دوست خود تصور کنیم اما در نهایت به سرعت میتوان دریافت که بازی اصلی بسیار پیچیدهتر از چیزی است که ظاهرا به نظر میرسد.
فتنه 88؛ آغاز یارگیری سیستم های جاسوسی آمریکا
در گیر و دار فتنه 88 بود که با تردد بیشتر عناصر اصلی فتنه به انگلیس و با توجه به وجود بیش از دویست هزار اتباع ایرانی در این کشور، دولت مردان آمریکا به این صرافت افتادند تا درب سفارت خود در لندن را به روی ایرانیان بگشاید و در همین راستا میز ایران خود را با عنوان iran media/public diplomacy فعال تر سازند تا خود را دلسوز ایرانیان نشان دهند؛ اما پشت این باز شدن دربها چه هدفی خوابیده بود؟ اینجاست که میتوان راز یکی از مهمترین مهرههای اطلاعاتی غرب علیه ایران به نام «آلن ایر» را کشف کرد.
دولتمردان آمریکا برای این پُست نیازمند فردی بودند که سالها در حوزه ایران کار کرده باشد. آنها هیچ کس را برتر و بهتر از آلن ایر برای پیادهسازی اهداف خود پیدا نکردند، کسی که همه جا و همه وقت به داشتن بیش از یکصد هزار دنبال کننده در facebook و بیست و پنج هزار تعقیب کننده در twitter از میان فارسی زبانان و ایرانیان به خود میبالد! آلن رسما مسئول میز ایران در سفارت آمریکا در لندن میشود.
آلن البته شغل دیگری با همین عنوان در کنسولگری آمریکا در دبی نیز داشت و مسئول میز ایران در آنجا بود. او باید در برابر بودجه چهارصد و پنجاه هزار دلاری آن دفتر نیز پاسخگو میبود. در هر حال او در سال 2012 این شغل را هم پذیرفت و حالا در دو جبهه رودروی ایران قرار داشت هم در جبهه لندن و هم در جبهه دبی.
آلن ایر البته مجبور به یارگیری از میان اتباع ایران برای گسترش شبکه خود به منظور نفوذ در میان ایرانیان بود، از همین رو وی دبی و لندن را که ایرانیان به آن تردد زیادی داشتند و عدهای از آنها هم در آنجا ساکن بودند، انتخاب کرد.
آلن برای انجام وظایف خود به افرادی نیاز داشت تا بتوانند او را در این مهم یاری کنند و در همین راستا و با استفاده از تجارب خود در این سالها در دبی به سراغ دوستانش رفت. او از این که میتوانست از امکانات VOA در لندن استفاده کند، بسیار خوشحال بود و این را فرصتی می دانست که می تواند در راستای گسترش شبکه نفوذی خود در میان ایرانیان ترک وطن کرده و متعاقبا در داخل کشور از آن بهره ببرد.
در آن روزها برنامه معروف دفتر لندن صدای آمریکا میزگرد جمعه شبهای محسن سازگارا و علیرضا نوری زاده با اجرای جمشید چالنگی بود. به علاوه این که بی بی سی فارسی نیز به در خواست های او پاسخ رد نمی داد. از نگاه آلن، لندن در آن روزها محل تقاطع جریان های ضد انقلاب با هدف مشترک براندازی نظام بود. حجم وسیع اصلاح طلبان و دولتمردان فراری دوم خردادی که چهره شاخص آنها وزیر ارشاد آن دولت بود تا نمایندگان گروه های تروریست جنوب شرق، خلق عرب، منافقین و... بهترین فرصت محسوب میشد برای کسی چون آلن ایر که سالها با مبانی نرمافزاری و تبلیغاتی علیه ملت ایران خو گرفته و برای پیشبرد آن کار کرده بود.
باید گفت اختلافات داخلی میان گروههای معارض نظام جمهوری اسلامی و تلاش آنها برای خوش رقصی و نزدیکی بیشتر به سفارت آمریکا در لندن به همراه مسابقهای که برای خیانت بیشتر به ایران راه افتاده بود، هم از این گروهها منابع اطلاعاتی خوبی برای آلن ساخته بود.
سخنگوی خندان چگونه جاسوس استخدام می کند؟
آلن در اولین گام در پست جدیدش به مانند اقدامات میز ایران در کنسولگری آمریکا در دبی اقدام به انتشار روزانه مجله خبری با محوریت اخبار ایران با عنوان iran daily brief نمود که آن را به ترتیب برای کاخ سفید، شورای امنیت ملی آمریکا و وزارت خانههای امور خارجه، خزانه داری، دفاع و انرژی ارسال مینمود. در این مجله روزانه، تمامی اخبار ایران که از طریق شبکه عوامل و منابع وی در داخل کشور به دست آمده بود، خبرها به تفکیک سیاسی، امنیتی، نظامی، اقتصادی و البته انرژی قرار میگرفت؛ و آلن همیشه به این بولتن خود مباهات میکرد!
او به این دلیل مشاغل فراوان تصمیم گرفت تا از سایر دوستانش در جهت توسعه و حفظ شبکه خود استفاده کند. آلن ایر میدانست که بسیاری از عناصر ضد انقلاب لندن نشین قابل اعتماد نیستند از همین جهت اندیشید که باید دوستان خود را در دو گروه سازماندهی کند، عدهای را در امر جمع آوری اطلاعات از داخل ایران و گروه های اپوزیسیون مستقر در لندن به وسیله نفوذ در میان ضد انقلاب و منابع آنها در داخل کشور و عده دیگر را نیز در رسانه های فارسیزبان خارج از ایران به کارگیری نماید تا پروژه هجمه تبلیغاتی و رسانه ای علیه ایران کامل شود.
آلن برای سازماندهی گروه اول دست دوستی به سمت دوستان درجه یک و کارکشته ی خود از جمله جیسون رضائیان دراز کرد و او به همراه دوستان خود از جمله امید معماریان و علیرضا اشراقی و تیم خبرنگاران روزنامه های بدنام اصلاح طلب، مامور به جمع آوری اخبار و اطلاعات شد. اما نکته ای در این میان وجود داشت این بود که آلن تمامی تخم مرغ های خود را در یک سبد نگذاشت و در جمع آوری اخبار ارتباط خود را از طریق جیسون با NIAC و سرشاخه های ایرانی آن از جمله «پ.ن» و «ب.خ» در زیر مجموعه شرکت های «آ» برقرار نمود. به علاوه اینکه جیسون در طول این سال ها در ایران ارتباطات خوبی داشت و تقریبا هر هفته یکبار با شبکه منابع ایرانی خود در قالب میهمانی های دوستانه دیدار حضوری داشت. آلن به تجربه دریافته بود که از لندن بهتر می تواند شبکه خود را با محوریت جیسون در ایران مدیریت کند.
از آن سو با وجود رسانه های با سابقه ای مانند بی بی سی فارسی و کیهان لندن و ... همیشه VOA چند مرحله از آن ها عقب تر بود. آلن به این نتیجه رسید که باید از میان عناصر این رسانه ها اقدام به یارگیری و جذب عضو نماید و از مشاوره افراد مجرب این رسانه ها از جمله بی بی سی فارسی استفاده کند. در همین راستا عناصر تازه پناهنده شده از دولت اصلاحات به لندن از جمله رمضانپور(بولتن نویس نهاد ریاست جمهوری در زمان خاتمی) اقدام به معرفی محمد منظرپور شاغل در بی بی سی به آلن نمودند.
منظرپور که خود مشتاق دریافت روادید آمریکا بود و در آن ایام از شدت تنگدستی درمانده شده بود، مسعود بهنود را به آلن وصل کرد تا آلن بتواند هر چه بیشتر شبکه جمعآوری و رسانهای خود در داخل ایران را تقویت نماید، در اصل باید گفت اتفاقی که در اینجا میافتد این بود که آدمها در این میان خرید و فروش میشدند. منظرپور از این که توانسته بود با آلن ارتباط برقرار کند به خود می بالید و از طرفی مزد برپایی چند جلسه ملاقات میان بهنود و آلن را با حل شدن مشکل روادید آمریکای خود دریافت کرده بود. حالا او دیگر مشکل مالی نداشت زیرا که در VOA به کار مشغول شده و حتی با پا درمیانی آلن J-Visa خود را هم دریافت کرده بود و کم کم داشت به سردبیری بخش فارسی VOA طمع میکرد.
وقتی جیسون رضائیان از آلن ایر تقاضای حق السکوت کرد
همه چیز برای آلن، جیسون، منظرپور و ... خوب پیش میرفت تا این که جیسون توسط عوامل خود از خبری آگاه شد، این خبر او را به صرافت دریافت حق السکوت از آلن انداخت. جیسون توسط دوستان لندن نشین خود دریافت که برایان آدامز و منظرپور از فساد گستردهای در دفتر VOA آگاه شده اند و فردی به نام ستاره از مسئولین شبکه را در جریان این فساد قرار داده اند.
جیسون دریافته بود که مهدی حسین نژاد از کارکنان VOA در لندن و حمیدرضا ظریفی نیا (از روزنامه نگاران اصلاح طلب فراری که آن روزها برای سایت جرس کار میکرد) به همراه وکیلی به نام موسی از متقاضیان دریافت پناهندگی از انگلستان با ایجاد پرونده های ساختگی برای UK Home Office و دریافت حداقل 35000 یورو کلاهبرداری می نمایند. همچنین از پناهجویان زن برای مدتی طولانی علاوه بر اخاذی، سو استفاده جنسی می کند؛ امری که در مورد روشنا در شبکه من و تو و پونه قدوسی در شبکه بی بی سی و الهام ستاکی از VOA مسبوق به سابقه بود.
جیسون دریافت که آنها معمولا دانشجویان ایرانی را جهت مصاحبه یا فیلمبرداری به منظور پخش از VOA انتخاب می نمایند و محل انجام مصاحبه را به صورت شفاهی به منتخبین اعلام میکنند. بالطبع مراجعه کنندگان نیز با دیدن دفتر شبکه و لوگوی رسمی آن به مصاحبه متقاعد می شدند. در آن هنگام حمید ظریفی همه اسناد مورد نیاز را جعل و مصاحبه های ساختگی را حسین نژاد هماهنگ می نمود و موسی نیز به متقاضیان شیوه رفتار با مقامات را آموزش می داد.
جیسون همچنین به اطلاعات یکی از این قربانیان به نام بیتا-الف دست یافت. بیتا در سال 2011 در دانشگاه مترو پلین دانشجو بود و مدت ویزای دانشجویی اش رو به اتمام بود. او که به دنبال تمدید روادید خود بود با شبکه مذکور آشنا شد. موسی او را متقاعد کرد که از طریق ارتباط با شبکه VOA می تواند روادید دائمی برای خود اخذ نماید.
در ادامه بیتا قبول کرد که یک درخواست ساختگی برای دریافت ویزا مطرح نماید. حمید و موسی تصمیم گرفتند پرونده درخواست پناهندگی بیتا را با ناآرامی های پس از انتخابات 88 پیوند بزنند. آنها می خواستند تا از این پرونده در راستای فشار هرچه بیشتر به ج.ا.ا استفاده کنند اما در نهایت به این نتیجه رسیدند که پرونده بیتا را به سمت تغییر مذهب و سختی های آن در ایران سوق دهند و از آنجا که بیتا بسیار در آن ایام در تنگنای مالی بود این موضوع را قبول نمود. حمید نیز داستان بیتا و عدم آزادی زنان و بحث تغییر دین در ایران را با محوریت موضوع او در وبلاگ های متعلق به خود پوشش داد.
حمید ظریفی نیا و مهدی حسین نژاد سپس بیتا را به کلیسای لندن بردند تا مراسم رسمی تغییر دین وی را به عنوان سوژه ای مناسب برای هجمه به ایران روی آنتن ببرند. اما کلیسای لندن دروغ آنها را فهمید و در نهایت مجبور شدند این مراسم را در کلیسای متروکه ای در حومه لندن برگزار نمایند.
آنها همچنین در 26 ژانویه 2012 تجمع کوچکی در مقابل سفارت ایران در لندن ضد جنگ افروزی آمریکا و احتمال حمله آمریکا به تاسیسات هسته ای ایران را سوژه ای مناسب تشخیص داده و علیرغم دستور اکید مسئول شبکه مبنی بر عدم پوشش این مراسم، آن را به صورت مستقیم روی آنتن بردند. آنها از قبل هماهنگ کرده بودند که بیتا در محل حاضر شده و در هنگام فحاشی و شعار دادن های ضد جمهوری اسلامی با وی مصاحبه ای ترتیب دهند. در نهایت موسی از این مصاحبه به عنوان تضمینی جهت دریافت ویزای بیتا استفاده کرد. جیسون همچنین دریافت که سو استفاده جنسی از بیتا توسط آنها در خلال این مدت و نزدیک به دو سال ادامه داشته است و بیتا در این مدت تنها یک نمونه از چند ده مورد پرونده سازی دروغین و سوءاستفاده و تجاوزات جنسی بوده است، اگر چه که این روزها بیتا نیز خود یکی از اعضای این مافیا شده بود.
جیسون که با خود اندیشیده بود می توان از این دانسته ها و تهدید و افشای آن به عنوان حق السکوت استفاده کند وقتی آنها را با آلن در میان گذاشت متوجه شد که داشتن این اخبار به قیمت جان وی تمام خواهد شد. زیرا که منظرپور نیز بعدها از بیم جان کل قضیه را انکار کرده بود. جیسون دریافت که این شبکه فساد بسیار قدرتمند است و یک سر آن علیرضا نوری زاده و سر دیگر آن صادق صبا است.
آما آلن ایر از تمامی ماجرا به خوبی خبردار بود زیرا او میدانست که متقاضیان دریافت پناهندگی همیشه بهترین سوژه برای جذب هستند و نباید برای توسعه شبکه خود در میان لندن نشینان این فرصت را از دست بدهد.
حال او بود که جیسون را از این مافیای فساد میترساند و او را ترغیب به ماندن بیشتر در ایران میکرد. آلن تظاهر میکرد که جیسون خود به ماندن در ایران تمایل دارد و از طرفی هم بی تمایل نبود هرگونه گزند احتمالی به وی از طریق مافیای مذکور را به پای نظام جمهوری اسلامی بنویسد. حذف جیسون برای آلن بسیار پرهزینه بود زیرا که جیسون در آن روزها محور اصلی دریافت اطلاعات جهت تهیه بولتن ویژه در قسمت میز ایران در کنسولگری های آمریکا در دبی و لندن بود.
حالا جیسون که با ذره بین به دنبال نقض میلیمتری حقوق بشر در ایران به واسطه خود و شبکه مرتبطینش بود باید چشم از این نقض فاحش حقوق بشر می بست.
رابطه سخنگوی فارسی زبان وزارت خارجه آمریکا و «گردان جاسوسی 66»
این روزها شاید کمتر کسی از نسل جوان بداند که پشت چهره خندان آلن ایر سخنگوی فارسی زبان وزارت امور خارجه آمریکا که با استفاده ناشیانه از اصطلاحات و ضرب المثل های فارسی در شبکه های فارسی زبان خارج از کشور تظاهر به ایران دوستی میکند سیاهه ای از فساد و تجاوز و جاسوسی نهفته است. البته این ویژگی تاریخی آمریکائی هاست که پشت لب خندان و دسته گل در یک دست، خنجری در دست دیگر دارند.
آلن که روزگاری عضو گردان 66 سیستم جاسوسی ارتش آمریکا بوده است و این اواخر با مخفی سازی سوابق سبعانه اش در خیانت به ملت های منطقه از جمله ایران و سوریه، همه جا خود را کارشناسی معرفی میکند که بیش از سی سال است روی موضوع ایران کار میکند و بهتر از همگان میداند که ایرانیان اگر از همه چیز بگذرند از تنبیه دشمن خود به راحتی نمیگذرند به ویژه که این دشمن سعی دارد خود را در لباس دوست جا بزند.